دیشب خدا آروم صدام کرد و گفت : خوابی ؟ عشقت داره قربون یکی دیگه میره
اونوقت تو راحت خوابیدی ؟؟؟!!!
لبخندی زدم و گفتم : خدا جونم
” این همون مخلوقی هست که وقتی آفریدیش به خودت آفرین گفتی . . . !!
همیشه و هر گاه دلتنگت میشوم ، مینشینم در گوشه ای و اشک
میریزم آن لحظه آرزو میکنم که باشی در کنارم ، بنشینی
بر روی پاهایم و آهسته در گوشم بگویی که دوستت دارم
کاش بیاید آن روز ، کاش تبدیل شود به حقیقت آن آرزو ،
تا لبخند عاشقی بر روی لبانم بنشیند ،
تا کی دلم در غم دوری ات، به انتظار بنشیند!
ببین خورشید را ، در حال غروب است نمیدانم ،
میدانی اینجا که نشسته ام چقدر سوت و کور است !؟
نیستی اینجا که اینگونه سرد و بی روح است ، نیستی
در کنارم که دلم تنها و پر از غصه، در این لحظه ی غروب است
هیچ است این دل بی تو ،تمام است لحظه های شادی بی تو ،
بگیر دست مرا با آن دستان گرم و مهربانت،
به تو نیاز دارم همیشه و همه جا ، به آن دل مهربانت .
بوی باران می آید !!!!
و بهار در راه است
اما …
من بهار را بی تو باور ندارم
حتی بهار هم مرا با تو باور کرده بود
تو که نیستی
او هم مثل من در این خانه غریب می ماند.
کاش می شد تمام روزها را خلاصه کرد در روز آمدن تو
روزی که همه بهار را به تو تبریک بگویند و تو را به من….
روزگار عجیبی ست
یکی بود و یکی نبودمان جاری ماند
در رگ خاطرات منی که هیچوت نبودم و تویی که همیشه هستی.
سکوت را بدرقه ی راهت می کنم
نه اینکه سکوت علامت رضایت است
گاهی سکوت نماد دردیست که توان فریادش نیست……
تنها کلامی مانده تا آغاز بهار
سهم من از بهار تو ..
انتظـــــــــــــــار
به سلامتی اولین زن شوهرداری که عاشقش شدم!
.
.
.
مادرم رو میگم!
گفته بودم که بیایی و ببینی گل نرگس پژمرد
و ببینی همه شب غرق سکوتم بی تو
ناله ام هیچ بجایی نرسید!
من پر از افسوسم
غرق سکوتم بی تو…
کنار ِ پنجره سیگار می کشید …
خسته بود ….
آنقدر خسته که یادش رفت بعد از آخرین پُک ،
سیگار را به پایین پرت کند …
نه خودش را …
دیـر آمدی باران
…
من در جــایـــی
در حجـــم نبــودن کســی خشکیـــدم . . .
داروخانه ها را بیهوده نگردید
درمان ندارد
درد را از هر سو که بخوانی درد است
آینه « نامرد » را « درمان » می کند
و درد
… همچنان درد است…
وقتی دلتنگ میشوم تو را در میان اشکهایم می بینم ولی اشکهایم را
پاک می کنم
تا کسی تو را نبیند …..
اگر امروز خواستی و نتوانستی ، که معذوری … ولی اگر روزی توانستی و نخواستی ، منتظر روزی باش که بخواهی و نتوانی
روزهــــای خـوبـی کـه در راه بـودنـد یــا ســقــط شــدنــد یــا مــرده بــه دنــیــا آمــدنــد…
همه چیز را می توان حاشا کرد ،
جز عطر آنکه دوستش می داری…
گفتی نفرین میکنی ؟
گفتم نه …فقط از خدا می خواهم که هیچ کس اندازه من دوستت نداشته باشه….
خدایا هیچ تنهایی رو اونقدر تنها نکن که به هر بی لیاقتی بگه ” عشقم . . . ! ! !
آنقدر دل اتم پر بود که با شکافتنش دنیایی لرزید ،
دل من نیز پر بود ، وقتی شکست ، سکوتی کرد که به دنیایی می ارزید
حماقت یعنی مـن
چه ساده لوحانه ” پایه ” شده بودم …
برای خیال ات
که ” تخت ” شود
آدمایی هستن که
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ می گن خوبم …
وقتی می بینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا می گرده،
راهشون رو کج می کنن از یه طرف دیگه می رن که اون حیوونکی نپره …
اگه یخ ام بزنن، دستتو ول نمی کنن بزارن تو جیبشون …
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش می گیرن تا از چیز دیگه
همونایین که براتون حاضرن هر کاری بکنن
اینا فرشتن …
تو رو خدا اگه باهاشون می رید تو رابطه، اذیتشون نکنین…
تنهاشون نزارین، داغون می شن !
همینها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند
زندگی با همه تلخیاش یه درس خوب بهم داد
اونم اینه که رفیق اونی نیست که باهاش خوشی
رفیق اونیه که بی اون داغونـی
برای دلم، گاهی مادری مهربان میشوم، دست نوازش بر سرش میکشم میگویم: «غصه نخور، میگذرد…»
برای دلم، گاهی پدر میشوم، خشمگین میگویم: «بس کن دیگر بزرگ شدی…»
گاهی هم دوستی میشوم مهربان، دستش را میگیرم میبرمش به باغ رویا…
دلم، از دست من خسته است
تعداد صفحات : 2